در پی تصمیمات تعجب برانگیز سهامداران
تله برای مدیران عامل شرکتها در مجامع
کار به جایی رسیده که در صورتهای مالی حسابرسی نشده یک شرکت زیان ده نیز تقسیم سود 100 ریالی از محل سودهای انباشته سالهای گذشته پیشنهاد شده است. در همین راستا در بازار شایع شده است که شرکت سایپا نیز شاید بعد از معامله بلوکی مجبور به تقسیم بخش مهمی از سود انباشته خود شود
این روزها از برخی مجامع صحبتهایی به گوش می رسد که بر اساس آن، شرکتها سودهایی بعضاً غیر منتظره را تقسیم میکنند.
شاید بتوان دو شرکت قدیمی و بزرگ بورس را مصداق این موضوع دانست: تقسیم سود 100 تومانی پتروشیمی اراک و 420 تومانی پتروشیمی خارک.
برخی شایعات هم مبنی بر الزام یک شرکت بزرگ بورسی دیگر توسط سهامداران عدالتی و دیگران به پرداخت سودی حدود 1.5 برابر سود سال 88 آن به گوش می رسد.برخی شرکتها از جمله حمل و نقل پتروشیمی هم کمی بیش از سود سالیانه خود را تقسیم می کنند.
کار به جایی رسیده که در صورتهای مالی حسابرسی نشده یک شرکت زیان ده نیز تقسیم سود 100 ریالی از محل سودهای انباشته سالهای گذشته پیشنهاد شده است.
به گزارش واحد تحلیل و مطالعات بورس ، در همین راستا در بازار شایع شده است که شرکت سایپا نیز شاید بعد از معامله بلوکی مجبور به تقسیم بخش مهمی از سود انباشته خود شود همه این موارد به حدی تعجب برانگیر و کم نظیر است که ذکر برخی نکات ضروری است.
1- تقسیم سود همواره یکی از شیرین ترین بخشهای مجامع و از بهترین خاطرات سهامداران به ویژه برخی سهامداران جزء است.
قاعدتاً سهامداران خرد دوست دارد حداکثر تقسیم سود در مجمع و حداقل کاهش قیمت سهم را برای بعد از مجمع داشته باشند.
البته انتظار هم از تمامی این عزیزان این نیست که نگاهی استراتژیک به یک شرکت داشته باشند و تعداد زیادی از این فعالان هیچ وقت ماندن در یک سهم را نمی پسندند و به اصطلاح خودشان «با سهم ازدواج نمیکنند».
از این رو اگر قرار باشد حال این عزیزان رعایت شود تا حدی میتوان با تقسیم سود بیشتر به این مهم دست یافت اما اینان همه موضوع نیستند.
2- سهامداران بومی یک شرکت (اصطلاح پیشنهادی)، آنانی هستند که بیش از آنکه شرکت را برای کوتاه مدت و یا خالی کردن آن بخواهند، شرکت را به عنوان یک تکیه گاه سرمایه خود می پندارند و البته از اعمال مدیریت و یا روابط خوب خود با مدیریت شرکت و بعضا حضور در بخشی از تیم مدیریتی شرکت، نفع و لذت برده و این موضوع را همواره به عنوان یکی از کارهای دست زندگی خود میدانند که با یک شرکت و سهام آن بمانند.
این گروه قاعدتاً سر پا ماندن شرکت برایشان اهمیت بیشتری از سودهای کوتاه مدت دارد اما اینان البته به شرکت به عنوان یک موسسه خیریه نمی نگرند و از آن مطالبه و انتظار سود را نیز دارند اما گاهی از سود نقدی خود در قبال قدرت گرفتن شرکت صرفنظر میکنند. اینان معمولاً بخشی از سود را برای توسعه شرکت در نظر می گیرند.
3- سهامداران عمده غیر بومی نیز در شرکتها وجود دارند که به واسطه پول خود یا رد دیون خود از دولت و یا یک برنامه توزیع سهام (همچون سهام عدالت و یا تخصیص به کارکنان) صاحب چنین سهام عمده ای شده اند که البته در موضوع کارکنان معمولا یک وکیل به نمایندگی از کل کارکنان رای میدهد.
همچنین هستند سهامداران بومی که قرار است از شرکت خارج شوند که آنان نیز با این گروه در یک دسته جای می گیرند.
این گروهها معمولاً دوست دارند تا میتوانند از یک سهم سود نقدی دریافت نمایند و به اصطلاح شیره شرکت را بکشند.
این گروه به همراه برخی از خریداران عمده شرکتها از سازمان خصوصی سازی، معمولاً بیشتر به فکر چاله های زندگی یا سرمایه گذاری خود هستند که یکی از این چاله ها البته اقساط و حصه نقدی است که باید بابت بهای سهام خریداری شده بپردازند.
این گروه بعضاً فشارهایی نامعقول را به شرکتها وارد می آورند. شاید تقسیم سود 1200 ریالی آذراب در آستانه واگذاری آن در سالهای گذشته و یا تقسیم سود 300 ریالی مخابرات در مجمع اخیر بتواند مثال خوبی از این موضوع باشد.
همه سهامداران در کوتاه یا بلندمدت قطعا از شرکتهایشان سود میخواهند. اینان البته این حق را دارند که سود را مطالبه نمایند و شرکتها هم موظف به پاسخ به این مطالبه سهامداران خود هستند. اما همگان باید به این نکته توجه کنند که شرکت یه موجودیت پویا و زنده است و باید زنده بماند.
اگر برای طرحهای توسعه یک شرکت پولی ارزانتر از پول سهامدار (مثلا استقراض یا انتشار اوراق مشارکت) وجود دارد بهتر است از آن محل توسط شرکت اقدام گردد اما اگر شرکت به عنوان پایه اهرم خود به بخشی از این پول در شرکت نیاز دارد و یا اگر بازدهی ای که شرکت در جریان سرمایه گذاریهای خود از محل پول سهامدار عاید می سازد بیش از سودی است که سهامدار با پول در دست خود به دست می آورد بهتر است سهامداران با کمی دوراندیشی به آن موضوع نیز بیاندیشند و تقسیم سود یعنی نبود طرح توسعه در شزکتها که اصلا خوب نیست .
نکته دیگر اینکه تنوع در پرتفوی سرمایه گذاری یک اصل خدشه ناپذیر است و یکی از انواع این تنوع نیز تقسیم سرمایه گذاریها به کوتاه مدت و بلندمدت است.
مناسب است برخی سهامداران ولو خرد نیز به این اصل توجه داشته باشند و بخشی از سرمایه گذاری بلندمدت خود را به شرکت در افزایش سرمایه و یا موافقت با تقسیم سود کمتر در مجامع شرکتهای با مدیریت مناسب سرمایه اختصاص دهند و با ماندن با این سهام به عنوان بخشی از پرتفوی خود، تا حدی هم به تقویت قدرت شرکتها در بازار بورس کمک کنند و هم هیجانات خود ناشی از نوسانات بازار را به حداقل برسانند.
در خاتمه به نظر میرسد این رویه تله ای برای مدیران عامل و هیات مدیره شرکتها ست که دست و پای آنها را برای مبارزه در این اقتصاد رقابتی سخت می بندد و شاید اکثر آنها شکار این تله ها شوند و سال دیگر در مجامع حضور نداشته باشند چون توانی برای مبارزه ندارند .