شایعه ها و واقعیات
بانک 500 میلیاردی و پالایشگاه 480 میلیاردی!
یک اشتباه دیگر غافل شدن از امکان بسته شدن سهم است. شاید بسته و باز شدن های صدرا در سالهای 1382 و 3 و یا فولاد خوزستان در همان سالها از یاد خیلیها نرفته باشد. بماند که اخیراً بسیاری از تعدیلهای مثبت در بازار قربانی سیاستهای شاخص محور در بورس ما میشود و درست در روز منفی بازار این سهام جهت تقویت شاخص و مدیریت بازار باز میشوند اما باز هم اگر سهمی از لحاظ بنیادی منطقی قوی داشته باشد حتی در جو منفی بازار هم با اعداد قابل توجه باز خواهد شد.
با توجه به اینکه در هر جایی و به ویژه در برخی فرومهای بورسی رویه های نامیمونی حاکم است و گاهی اوقات برخی متخصصان نظراتشان در کنار تعداد معدودی (حداقل یکی) شیاد قرار میگیرد که ارزش علمی حرف با مبنای آنها را در کنار بوقهای برخی از افراد خاص یکسان میپندارد مناسب دیدم به جای گفتن برخی حرفها در آن فرومها به گفتن آنها در فضایی معتبرتر که البته کامنتهای کارشناسانه افراد نیز ذیل آن با حواشی کمتر منتشر میشود بیان کنم. از بورس نیوز نیز کمال تشکر را بابت انتشار احتمالی این نوشته دارم. البته اگر منتشر نفرمایند نیز ارادت ما به این سایت کم نمی شود.
صحبت در مورد دو سهم شیرین عرضه های اولیه در زمان وانفسای بازار و نیاز به ایجاد روحیه در بازار بود که تا کنون بازدهی حاصله از آنها بسیار جالب بوده است. البته پست بانک 4 برابر شده اما پالایش تبریز هنوز بیش از 70 درصد بازدهی (با لحاظ قیمت 240 تومان به عنوان قیمت تعادلی) نصیب بازار نکرده است.
حال دوست دارم اولا برخی اشتباهات منطقی بازار را در زمینه این سهمها بیان کنم اگرچه که هرگز انتظار ندارم با گفتن یا نگفتن برخی حرفها مثلا بازار برای آنها صف خرید یا فروش تشکیل دهد و کسانی که میخواهند با گفتن برخی حرفهایشان بازار چنین کند قطعا از بلوغ بازاری برخوردار نیستند و البته حرف اینطور آدمها هم در بازار نابالغ خریدار دارد.
یک اشتباه منطقی بازار این است که فکر میکند اصل بازدهی حاصل شده است و نه ارزش واقعی. اگر یک سهمی 100 درصد رشد کرد باید فروخته شود (که در پست بانک 460 تومانی نشد) و یا برای یک سهم دیگر مثلا 15% بازدهی کافی است (در مورد شبریز 160 تومانی در روز قبل از عرضه همراه اول چنین رخ داد).
البته میدانیم که این اعداد بعضا براساس تجربه بازار و در قالب قواعد تکنیکالی هم تئوریزه شده اند که برخی میپندارند تکنیکال همه چیز را میگوید و برخی میگویند حد آن تا یک جای مشخص است.
به هر صورت به نظر میرسد فارغ از قواعد اکثرا درست علم تکنیکال و شایعات و جو بازار اگر قرار باشد عمل شود بعضا چیزهای دیگر هم رخ میدهد که به برخی خواص میرسد.
مثلا اگر قرار بود شبریز در روز اول عرضه براساس شایعه شایعه سازان و بعضا خود بزرگ پنداران بازار مورد توجه قرار میگرفت (که در مورد خیلیها گرفت) الان حسرت آن در دل برخی مانده بود.
صحبت نهایی در این مورد اینکه لزوماً (به کلمه دقت شود) بازدهی زیاد نشان از قیمت مناسب نیست. کما اینکه در مورد بیمه دانا هم مشاهده شد که نزول زیاد نشان از رسیدن به قیمت واقعی شاید نتواند باشد (بحث آن البته مفصل است).
یک اشتباه منطقی دیگر بازار این است که تحلیلگران بنیادی یک نسبت را ببینند اما حواسشان به مولفه های دیگر ارزش نباشد. مثلاً به ای پی اس نگاه کنند اما رشد ای پی اس را نبینند. یا ای پی اس فعلی را ببینند اما ای پی اس آتی را خیر. یا ای پی اس و نسبت پی به ای را ببینند اما ارزش جایگزینی را مد نظر قرار ندهند. و در نهایت اینکه تحولات مهم اقتصادی کشور و جهان را مشاهده ننمایند. این اشتباه در مورد هر دو نماد وپست و شبریز در بازار مشهود بود.
یک اشتباه دیگر بازار این است که حرفهای فعالان کوتاه مدت و بعضاً شایعه ساز بازار را به منزله حرفهای دست و کارشناسی بلندمدت بپندارند.
دقت کنید که بعضاً برخی افراد نظرشان در مورد خرید یک سهم این است که مثلاً 20 درصد بازدهی به آنها میدهد و نظرشان در مورد فروش یک سهم این است که مثلاً 10% پایین تر قادر به خرید سهم هستند. به هر ترتیب کسی که برای 100هزار سهم برنامه ریزی میکند با کسی که اقل
بازی اش در بازار با یک میلیون سهم است باید استراتژیهای متفاوتی داشته باشند. شاید بگویید این پرتفویهای بزرگ که از جو بازار خط نمیگیرند که باید بگوییم وقتی یک صندوق بالای 500 میلیارد تومانی در همین بورس ما با چند تا تلفن تصمیم میگیرد از اعداد چند میلیارد تومانی نیز بعضاً چنین انتظاری میرود که اینها البته یعنی همان عدم بلوغ بازار.
یک اشتباه دیگر این است که بازار در مورد حرفهای آدمها به موقعیت فروش یا خرید آنها توجه نکند. در مورد سهم پست بانک در قیمت 860 تومان یک کارگزار به من می گفت که بفروش چون اکثر بچه ها میگویند بفروش. از او پرسیدم دارند و می فروشند یا ندارند و میفروشند؟!!
وی هم گفت که اکثرشان قبلاً فروخته اند که البته باز هم حداقل مجازاً میفروشند! این را هم توجه کنید که کسی که فروخته است یک بار ممکن است بیاید و بگوید که ما فروختیم و مثلاً نظر کارشناسی ما این است.
اما اصرار بیش از حد یک نفر (که بعضاً شیادهای فرومهای بورسی نیز هستند) به فروش سهم و گفتن چند باره آن به جز جوسازی ناسالم چه پیامی می تواند داشته باشند؟ جالب اینکه بسیاری از کاربران فرومهای بورسی با سابقه برخی از این چندباره گویان و پرگویان هم آشنا نیستند.
یک اشتباه دیگر غافل شدن از امکان بسته شدن سهم است. شاید بسته و باز شدن های صدرا در سالهای 1382 و 3 و یا فولاد خوزستان در همان سالها از یاد خیلیها نرفته باشد. بماند که اخیراً بسیاری از تعدیلهای مثبت در بازار قربانی سیاستهای شاخص محور در بورس ما میشود و درست در روز منفی بازار این سهام جهت تقویت شاخص و مدیریت بازار باز میشوند اما باز هم اگر سهمی از لحاظ بنیادی منطقی قوی داشته باشد حتی در جو منفی بازار هم با اعداد قابل توجه باز خواهد شد.
به ویژه اینکه این روزها انتظار گزارشهای 9 ماهه شرکتها نیز در بازار وجود دارد بنابراین براساس گزارش 9 ماهه ای پی اس شاید بتوان تصمیم بهتری گرفت، هرچند برخی از این شرکتها ای پی اس واقعی شان در سال آینده باید مشخص شود.
در نهایت یک اشتباه هم این است که بابت اشتباهات فوق فکر کنیم که علامه دهر هستیم و همه اشتباه میکنند و ما فقط درست فکر میکنیم. از این رو حتما و حتماً باید به جو بازار هم برای سهام خود توجه کنیم و مثلاً یک راه مدیریت ریسک این است که 60% بها به علم و کارشناسی خود و مثلاً 40% هم به جو بازار بدهیم و حتی اگر در مورد سهمی اطمینان کارشناسی کامل داشتیم باز هم 40% آن را به حرف بازار بفروشیم اما بقیه را کمی بلندمدت تر نگاه کنیم و از امکان بازدهی های بالای ناشی از کارشناسی و بلندمدت (که از نظر بعضی حتی میتواند 2 ماه هم باشد) محروم نشویم.
این اشتباه آخر هم به این سبب گفته شد که دانسته شود واقع بینی قطعاً در تصمیمات نگارنده این نامه جای مهمی دارد و هرگز تعصب را شیوه کار خود ننموده است.
اما در نهایت در مورد این دو سهم یعنی پست بانک و پالایش تبریز آنچه مشخص است این که دو رویداد بزرگ در سر راه این دو سهم است. در مورد پست بانک افزایش درآمد قبوض به واسطه یک ماه یک بار شدن آنها و توجه به وزی بالای قبوض در سود این بانک در وضعیت فعلی (قبل از افزایش سرمایه)، افزایش سرمایه که باید تا پایان سال تا 400 میلیارد تومان صورت پذیرد که در هر سناریوی محتملی ارزش بازار این بانک را به بالای 1000 میلیارد تومان خواهد رساند (چه از محل تجدید ارزیابی+صرف سهام و چه کاملاً از صرف سهام و چه از طریق آورده)، و واریز منظم 400 میلیارد تومان در هر دو ماه به حساب این بانک از محل یارانه های نقدی که به گفته مدیران آن بانک 50% آن رسوب می کند. در مورد آثار افزایش سرمایه بر سودآوری این بانک قبلاً در تحلیلهای مختلف افراد به آن پرداخته اند.
یک نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که به غلط در بازار شایعه شده است که این بانک باید تا پایان دی ماه افزایش سرمایه خود را نهایی و ثبت کند وگرنه به موسسه مالی-اعتباری تبدیل خواهد شد که این حرفی گزافه است چرا که در این صورت دو بانک سینا و کارآفرین نیز چنین خواهند شد. موضوع این است که باید فرآیند افزایش سرمایه و اعلام پذیره نویسی تا پایان سال انجام پذیرد که این اتفاقا نکته امیدبخش این بانک است. البته عرضه های خصوصی سازی کماکان در مثبت ادامه دارد و کاملاً طبیعی است که برخی حقوقی های طالب این سهم بخواهند که یکی دو روزی تا میتوانند سهام مد نظر خود را از بازار باکدهای مختلف جمع آوری کننده و بعد به استقبال سهام خصوصی سازی بروند.
به هر ترتیب امکان بسته شدن نماد سهم جهت تعدیل مثبت 9 ماهه به همراه مجمع افزایش سرمایه بطور فوری وجود دارد که افرادی که اقدام به خروج موقت از این سهم به قصد ورود در قیمتهای پایین تر میکنند باید این احتمال را نیز از نظر دور ندارند. به نظر میرسد اگر قرار باشد یک بلوک مثلاً 20 درصدی از این بانک جهت عرضه ارائه شود قاعدتاً قیمتی حداقل 70% بیش از قیمت امروز آن را در تابلو ثبت نماید.
به هرترتیب یک بانک 500 میلیارد تومانی که شعبه های خود را قبلاً به اندازه کافی گسترش داده و شبکه بزرگی را در اختیار دارد، داراییهایش تجدید ارزیابی نشده و در شرف یک افزایش سرمایه عظیم است هنوز هم بسیار جذاب به نظر میرسد.
در مورد پالایش نفت تبریز نیز در حالی که شایعه سازان و فروم نویسان به شدت بر خالی شدن خود از این سهام تأکید داشته و عجیب اینکه سه روز پیاپی اعلام میدارند که «امروز سهم را کاملاً خالی کردند» ولی ظاهراً خریداران این سهم جدی تر از گذشته شده اند و با توجه به واگذاری آن به تأمین اجتماعی بابت رد دیون و واگذاری آن به سهام عدالت، در آینده ای نزدیک و بعد از قیمت گذاری بلوک 11 درصدی آن در هفته آینده شاهد رقابت بر سر مدیریت این پالایشگاه 500 میلیارد تومانی خواهیم بود.
ارزش جایگزینی این سهم که ظاهراً در یک دهه اخیر داراییهای آن تجدید ارزیابی نشده است بسیار بیش از قیمت امروز آن (حداقل دو برابر) است و با توجه به قابلیت سودسازی بالای آن در اثر سیاست دولت مبنی بر تخفیف بیشتر در خوراک پالایشگاهها و تخفیف پالایشگاهها به پتروشیمی ها در خوراک پتروشیمیها (محصول پالایشگاهها) قیمتهای این روزهای سهم کاملاً ارزنده است. گفتنی است که خوراک پتروشیمیها بخش کمی از محصولات پالایشگاه را تشکیل میدهد و کاهش هزینه پالایشگاه بابت تخفیف خوراک آن چند برابر تخفیفی است که باید به پتروشیمیها بابت خوراکشان بدهد.
از این رو است که با توجه به این سیاست پیش بینی میشود سود سال 90 پتروشیمی تبریز اعدادی بیش از 50 تومان را شاهد باشد که بعد از آن شاهد رشد سودآوری آن نیز خواهیم بود. به هر ترتیب یک پالایشگاه 500 میلیارد تومانی در مقایسه با پالایشگاه اصفهان 2000 میلیارد تومانی که البته در یک نقطه استراتژیک کشور نیز قرار دارد برای آنانی که به سهامداری عمده و استراتژیک شرکت می اندیشند فوق العاده جذاب است.
به نظر میرسد اگر حقوقیها بخواهند به اندازه کافی این سهم را از بازار جمع نمایند چندان علاقه ای به فعالیت آشکار نداشته باشند و ترجیح می دهند در معامله بلوکی بیشتر قیمت این سهم را آشکار سازند و اکنون در کدهای غیر مشهور و در اندازه های کوچکتر به خرید سهم بپردازند. البته باید توجه نمود که طبیعی است حقوقی های خواهان این سهام علاقه ای به خرید در درصدهای مثبت پیاپی از خود نشان ندهند و بعد از چند روز تعادل نماد و یا در صف فروش (به مانند آنچه روز 25 دی رخ داد) سهام را به میزان لازم جمع آوری نمایند. به هر ترتیب اشتباه دوم مذکور در این نامه به خوبی بیانگر موقعیت میباشد.
آنچه در نهایت لازم به ذکر مجدد است اینکه شاید این نظر کارشناسی نیز با بسیاری از اشکالات همراه باشد (که هست) اما خوب است به دور از هیاهوی «من خریدم و من فروختم» و با توجه به اعداد واقعی و با کامنتهای معقول تر این نظرات مطرح شوند تا شاید با چشم باز همگان تصمیم به خروج کامل از این دو سهم یا برخی سهام دیگر و یا ماندن با آنها بگیریم. این فقط یک زاویه از ماجرا است و شاید زوایای دیگر پنهان آن به نقل از خوانندگان معزز بورس نیوز بسیار راهگشاتر از نظرات مثبت فوق باشد.
این نکته را نیز باید یادآور شوم که رویکرد این نوشته یکی دو روز و یک هفته نیست و نظرات فوق را برای یک دوره لااقل سه ماهه بیان داشته است و به بازدهی هایی از جنس بازدهی وغدیر، فملی و ومعادن و به ویژه و بالاخص بانک سینا می اندیشد که علی رغم عرضه ها و کنترلهای خصوصی سازی و غیر خصوصی سازی راه خود را براساس تحلیل بنیادی قوی خود پیدا کردند و تحلیل محور بودند تا شایعه محور.
نگارنده معتقد است دو نماد مورد اشاره این نوشته بسیار شبیه چهار مورد فوق و به ویژه بانک سینا و فملی میباشند که ارزندگی آنها واضح است اما کمی تأمل و کارشناسی هم میخواهد.